دمدمی مزاج شدن
داشتن خلق متغیر و وجود تشویش در حالتهای عاطفی یک فرد را دمدمیمزاج بودن میگویند، که باعث میشود فرد کج خلق، عصبانی و زودرنج شود. این حالت در میان بیماران کلیوی شایع است و گاهی بهدلیل تجمع مواد زائد در بدن، مصرف برخی داروها و اضطراب ناشی از بیماری کمبود سدیم کربنات رخ میدهد.
دمانس: اختلالی است که گاهی به علت مسمومیت با آلومینیوم به خاطر مصرف برخی داروهای خاص و گاهی به دلیل بیماری عروق مغزی بوجود میآید. فرد مبتلا دارای علایمی از جمله موارد ذیل است:
- از دست دادن حافظه (اولین علامت): تکرار جملات، فراموشی در جابهجایی اشیا، عدم انجام کارهایی که قبلاً به راحتی انجام میداده و اکنون قادر به انجام آنها نیست مانند آشپزی، رانندگی و انجام کارهای منزل، تغییر شخصیت (آرام بوده و اکنون حرکات خشن انجام میدهد یا اجتماعی بوده و گوشهگیر میشود)، تغییر خلق که در دورههایی توام با عصبانیت و خشم، بدبینی و احساس شک و تردید است.
- اختلال خواب: بسیاری از مبتلایان به بیماری کلیوی مزمن که تحت درمان نگهدارندۀ دیالیز قرار دارند از اختلالهای خواب رنج میبرند. از این اختلالهای میتوان به بیخوابی، خواب افراطی در طول روز، اختلالهای تنفسی و حرکتی در طول خواب اشاره کرد.
- سندرم پای بیقرار: سندرم پای بیقرار از رایجترین اختلالهای خواب در این بیماران است. افراد مبتلا به این اختلال، دچار احساس ناخوشایند در پاها میشوند و آن را به صورت احساس گزگز، مورمور، سوزش، درد و کشش بیان میکنند.
- درد: از دیگر مسایلی که بیماران تحت درمان نگهدارندۀ دیالیز با آن مواجهاند درد است. درد، یک پدیدۀ چند بعدی با مؤلفههای جسمی، روانشناختی و اجتماعی است. عدم موفقیت در کاهش درد میتواند باعث آشفتگی در بسیاری از جنبههای زندگی شود. میزان شیوع افسردگی در بیمارانی که دردهای مزمن شدید یا متوسط دارند، بالاتر از بیمارانی است که درد ندارند یا دچار درد خفیف هستند. زودرنجی شدید، اضطراب و ناتوانی برای مقابله با فشار روانی در بیمارانی که دچار دردهای مزمن هستند، شایعتر از افرادی است که درد ندارند. همچنین بیماران مبتلا به درد شدید یا متوسط بیشتر از سایرین از مشکلات مربوط به خواب یا بیخوابی رنج میبرند. از این رو میتوان گفت که درد مزمن در بیماران تحت درمان نگه دارندۀ دیالیز میتواند رابطۀ نزدیکی با افسردگی و بیخوابی داشته باشد و از این طریق زمینۀ مساعدی را مهیا سازد تا این بیماران به صرفنظر کردن از ادامۀ درمان نگه دارندۀ دیالیز بیندیشند.
میزان بستری شدن در بیماران کلیوی، بهعلت هر نوع اختلال روانی در مقایسه با سایر بیماریهای مزمن مثل دیابت، بیماری قلبی عروقی، بیماری عروق مغزی و انواع زخمهای گوارشی ۵/۱ تا ۳ برابر بیشتر است. مردان و افراد جوان با بیماری کلیوی بیشتر احتمال دارد که به دلیل بیماری روانی بستری شوند. احتمال بستری شدن برای افراد تحت درمان دیالیز صفاقی در مقایسه با بیماران تحت همودیالیز به علت اختلال روانی، افسردگی، سوءمصرف دارو و الکل کمتر است.
بهداشت روانی در بیماران تحت درمان نگهدارندۀ دیالیز
از زمانی که موضوع درمان نگهدارندۀ دیالیز برای اولین بار مطرح شد، مشکلات روانی اجتماعی ناشی از بیماری، علاقۀ بسیاری از پژوهشگران را برانگیخته است. به ویژه زمانی که محققان از رابطه بین بعضی از این مشکلات روانی اجتماعی و پیامدهای بیماری آگاه شدند. البته ایجاد راهکارهای درمانی برای مقابله با این مشکلات روانی اجتماعی چالشهای زیادی را برای پزشکان، پرستاران و متخصصان بهداشت روانی که از بیماران تحت درمان نگهدارندۀ دیالیز مراقبت میکنند، بهوجود آورده است.
امروزه نهتنها آگاهی از فرآیند درمان نگهدارندۀ دیالیز، رژیم غذایی و دسترسیهای عروقی برای پرسنل درمانی مهم است، بلکه توجه به مسایل روانی نیز حایز اهمیت است. تیم درمانی باید راهکارهایی را به کار گیرد که علاوه بر بهبود وضعیت جسمی بیمار، اثرات آن روی فعالیتهای بیمار در زندگی روزمره و توانایی عملکرد وی در خانواده نیز آشکار شود. ارزیابی این اثرات به طور کارآمد دشوار است. چگونه یک تیم درمانی میتواند راهکارهای ویژه را برای بررسی و درمان بسیاری از مسایل روانی اجتماعی ایجاد کند؛ در حالی که این مسایل، خود نتیجۀ زندگی با این بیماری مزمن هستند؟
وجود یک بیمار مزمن بر روی عملکرد کل سیستم و نظام خانواده تاثیر میگذارد؛ بنابراین باید در اسرع وقت شرایطی را ایجاد کرد تا بیمار و سایر اعضا بتوانند با وضعیت کنونی انطباق پیدا کنند. بیماری مزمن عوارض روانشناختی را به دنبال دارد و به عنوان یک استرس نیاز به سازگاری و تطابق دارد. لذا لازم است بیمار، خانوادۀ وی و پرسنل بیمارستان تدابیر و شیوههای مناسب برای مواجهه با بیماری و خود فرد بیمار را فراگیرند. بیماریهای کلیوی جزو دستهای از بیماریهای مزمن هستند که بخش عمدهای از ابعاد زندگی و شخصیت بیمار را تحتتاثیر قرار میدهند. بیماران تحت درمان نگهدارندۀ دیالیز نیز از این امر مستثنی نیستند. آنها خود را وابسته به یک روش درمانی، تسهیلات پزشکی یا پرسنل درمانی میدانند، بیماری خود را انکار میکنند، خشمگین بوده و دیگران را مقصر میدانند، توانایی کمتری برای انجام فعالیتها دارند و در نهایت گوشهگیر میشوند و همواره در معرض تنشهایی از جمله از دست دادن شغل، آزادی و امید به زندگی قرار میگیرند.
بنابراین لازم است با ارزیابی کیفیت زندگی آنها نسبت به بررسی و رفع مشکلات این بیماران به طور کاربردی اقدام و یک زندگی راحتتر با عملکردی بهتر و رضایت بخشتر برای آنها ایجاد نمود. در این میان انطباق بیمار با شرایط در اولویت تیم درمانی است.
مراحل انطباق در یک بیمار نارسایی کلیوی
انطباق فعال به معنی شناخت و پذیرش آثار و عوارض ناشی از تجربۀ بیماری و انجام راهکارهای عملی برای بهبود شرایط است. زمانی که بروز بیماری تدریجی باشد بیمار فرصت کافی برای انصباق با بیماری را دارد؛ ولی مشکل زمانی بهوجود میآید که بیماری به صورت ناگهانی رخ میدهد و نیاز به مداخلۀ سریع بهمنظور انطباق دارد. به طور کلی انطباق با بیماری شامل ۳ مرحله است:
۱- مرحلۀ ماه عسل: پاسخ اولیۀ بیمار به درمان نگهدارندۀ دیالیز، که از چند هفته تا ۶ ماه یا بیشتر میتواند دوام داشته باشد. در این مرحله است که بیمار دچار افسردگی و اضطراب میگردد.
۲- مرحلۀ سرخوردگی و یاس: این مرحله ممکن است از ۳ تا ۱۲ ماه به طول بینجامد. معمولاً زمانی شروع میشود که بیمار تا حدودی به روال زندگی خود بازگشته ولی احساس سرخوردگی و یاس و ناامیدی زیادی میکند و امید به زندگی در این دوره کم است.
۳- مرحلۀ سازگاری دراز مدت: این مرحله با پذیرشِ محدودیتها و عوارض حین درمان نگهدارندۀ دیالیز شروع میشود. سازگاری معمولاً با برگشت بیمار به شغل قبلی و یا تنظیم فعالیتها در سطح پایینتری تسهیل میگردد. پذیرش رژیم غذایی، محدودیتهای فیزیکی و درمان نگهدارندۀ دیالیز به عنوان بخشی از زندگی روزمره قسمتی از سازگاری درازمدت است.
دامنۀ واکنشهای تطابقی نسبت به بیماری و درمان نگهدارندۀ دیالیز از احساس کامل کسب مجدد تواناییها تا خودکشی متغیر است، لذا باید به روشهایی متوسل شد که مکانیسمهای دفاعی و سازگاری را شناخته و قدرت تقابلی بیمار را تقویت نماید. زیرا روشهای مقابلۀ صحیح و سازگاری با بیماری میتواند امکان بازتوانی بیمار را افزایش داده وکیفیت زندگی او را بهبود بخشد.
بازتوانی در بیماران شامل ۵ مرحله است:
۱- تشویق: جویا شدن و ترتیب اثر دادن نظرات بیمار در موارد مختلف، تشویق بیمار به تلاش کردن برای بهبود شرایط و مسئولیت پذیری وی.
۲- ارزیابی: توضیح دادن روشهای درمانی موجود برای بیماری و مداخله دادن بیمار برای انتخاب روش درمانی را شامل میشود. مشخص کردن اختلالهای روانی و واکنشهای روانشناختی در مقابل بیماری جسمی، مشخص کردن خصوصیتهای شخصی بیمار و تصریح مکانیسمهای مقابلهای مشخص او به منظور توصیۀ مداخله درمانی مناسب نیازهای بیمار.
۳- آموزش: آگاهی از فرایند بیماری و آموزش رسمی دربارۀ آن با پذیرش بالاتر در بیمار همراه است. حضور یک روانشناس یا مشاور جهت پیگیری وضعیت بیمار و ایجاد سازگاری بر اساس اهداف اختصاصی همراه با آموزشهای مربوط به درمان نگهدارندۀ دیالیز میتواند بسیار کمک کننده باشد.
۴- ورزش: برنامۀ ورزشی مناسب وضعیت روانشناختی فرد و کیفیت زندگی او را بهبود می بخشد. ورزش باعث افزایش نشاط، سرزندگی و کاهش اضطراب و افسردگی میشود. ورزش میتواند موجب رهایی فرد از خاطرات دردناک یا سایر نگرانیها شود، اعتماد به نفس را بهبود بخشد و در فرد احساس تسلط به نفس ایجاد کند.
۵- شغل: تشویق بیمار جهت بازگشت به شغل باعث افزایش اعتمادبهنفس و استقلال بیشتر میشود. در ابتدا فرد احساس میکند قادر به ادامۀ کار نیست. در این زمان برای وی باید توضیح داده شود که بهتر است تصمیمگیری را به تاخیر اندازد و با عجله تصمیمگیری نکند.