یک انسان فرهیخته دارای ابعاد مختلفی از جمله اخلاقی، اجتماعی، معنوی، عاطفی و عقلانی است. چنین انسانی در گفتار و رفتار خود بسیار دقت میکند که به خود و دیگران آسیب نزند. او اهل عمل است تا اهل حرف و رفتارش بر گفتارش ارجحیت دارد. می توان گفت که چنین فردی دارای عزت نفس بالا و به تبع آن، اعتماد به نفس و توانمندی منحصر به فردی است.
چنین فردی دارای ثبات شخصیتی و فکری است و معمولاً شخصیتی کاریزماتیک دارد و بیش از اینکه محیط و اطرافیان روی او تاثیرگذار باشند و او را دچار تزلزل کنند، او بر محیط تاثیرگذار است. به جهت اینکه مطالعۀ عمیق دیداری، شنیداری و رفتاری دارد، مدام دانستههای خود را به روزرسانی میکند و به دنبال کشف ناشناختههای زندگی است.
او بیش از حد نیاز متکی به مادیات نیست و سرمایۀ اصلیاش معنویات است. خود را بخشی از پازل بزرگ الهی میداند و دارای خودبزرگ بینی نیست، چون معتقد است که خداوند از روح خودش در انسان دمیده و بخش خاصی از نعمتهای خود را به او اختصاص داده و هم چنین بر این باور است که انسان چون دارای عقل و اختیار است میتواند فرق بین خیر و شر، رشد و گمراهی را به خوبی تشخیص داده و زندگی خود را در جهت خیر و خواستۀ الهی ادامه دهد.
انسان فرهیخته، انسانی اجتماعی است که در جهت رفع ضروریات و نیازهایش با همنوعان خود مشارکت، همراهی و همکاری میکند؛
در محیط خانواده، در نقشهای مختلف خود اعم از فرزند، والد و یا همسر به خوبی ظاهر شده و بنا به ضرورت و نیاز میتواند بین نقشهای خود جابهجا شود و به نوعی دارای هوش هیجانی بالاست و میتواند در محیط اطراف خود تعادل ایجاد کند.
قضاوت نمیکند و در صورت قضاوت شدن، تهدید را تبدیل به فرصتی برای جبران نقصها میکند. چنین انسانی همواره به دنبال یک مسیر مشخص و تعریف شده نمیگردد، بلکه سعی میکند مسیر رسیدن به موفقیت را خودش بسازد، مثلا در محیط کار دارای فکری فعال است و همواره سعی میکند که به دنبال ایجاد خلاقیت باشد و با انعطافپذیری از ایدههای سایرین هم کمک گرفته و راهی جدید بسازد
انسان فرهیخته، ارزشهای مهم اخلاقی مثل صداقت، وفاداری، تعهد و… را ابتدا در خود نهادینه میکند و سپس خودش را ملزم به رعایت آنها در مورد سایرین میکند. خودشناسی عمیق دارد و صرفا به خاطر تایید و خوشایند دیگران کاری انجام نمیدهد.
از آداب و سنتهای بسته و تحمیلی از جانب اجتماع و خانواده رویگردان است و نه تنها خود را در بند چارچوبهای تحمیلی نمیکند، بلکه چون به ارزشهای اصیل و انسانی خود پایبند است، مطابق با آنها به مسیر خود ادامه میدهد و حتی اگر هنجاری هم از جامعه تحمیل شده باشد ولی با ارزشهای درونی او مطابقت نداشته باشد، به آن تن نمیدهد. این امر به دلیل عزت نفس بالا و داشتن رضایت درونی او از خودش است؛ به همین جهت هم، از داوری و قضاوت دیگران نمیترسد و با آنها همراه نمیشود و در مقابل، این انتظار را هم ندارد که همواره مورد تایید و همراهی سایرین قرار گیرد، چون انسان ها را با تفاوتها و معیارهای متفاوتشان میپذیرد و رفتار محترمانه، جزئی از انتخابهای اوست و البته این پذیرش تفاوتها همراه با تعامل، همکاری و همدلی با همنوعان خود میباشد.
فردیت محکم و منحصر به فرد خودش را دارد و به دنبال آن، این قدرت و توانایی را نیز دارد که اگر لازم باشد گاه خلاف جهت آب شنا کند. به عبارتی، برای رسیدن به هدف، دنبال توجیه مسیر نیست. هدف برایش ارزشمند است، ولی سعی می کند مسیر را خودش بسازد.
در عین حال، به دلیل شناخت عمیق خود و جهان پیرامونش، محدودیتهای موجود را میپذیرد و سعی در پرورش و جهت دادن به استعدادها و قابلیتهای خود دارد. میتوان گفت که تا حدودی کمالگراست و به داشتن بهترین ها تمایل دارد ولی این «بهترین» را هم طبق داشتههای خود تعریف میکند، نه طبق معیار و خط کش دیگران. او جایگاه خود را طبق معیارهای تعریف شده انتخاب نمیکند؛ یعنی کمالگرایی افراطی ندارد.
همواره به دنبال ایجاد تغییر در خود و بالا بردن سطح شعور و آگاهی در ابعاد مختلف زندگیش است و برای این تغییر، بر روی خودش تمرکز دارد نه بر روی اطرافیان، جامعه و حتی شرایط موجود.
مسئولیت پذیری بالایی در قبال خود، اعمال، رفتار و دیدگاهش دارد. در این راستا به دلیل رسالتی که به عنوان اشرف مخلوقات بر عهده دارد، همواره به دنبال رساندن خیر به کائنات و دریافت آن است و همواره رضایت درونی را بر موفقیتهای ظاهری و نگاههای بیرونی ترجیح میدهد.
هرگز به دنبال مسابقهای دایمی با دیگران نیست و هیچ وقت خود را با دیگران مقایسه نمیکند چون می داند که این «دور معیوب»، نتیجهای جز از نفس افتادن و ایجاد شکاف درونی و دور شدن از ماهیت اصلی اهدافش در زندگی ندارد. همواره در حال خودارزیابی درونی و بیرونی خودش است و محک و معیار ارزش پیشرفتش، مقایسه با دیگران نیست. لذا از هر رشد و پیشرفتی، رضایت عمیق درونی دارد، حتی اگر مورد تایید دیگران هم نباشد. در نهایت انسان فرهیخته، همواره خود را در تعادل کامل در تمامی جنبههای وجودی و زندگیش نگه میدارد و گاهی اوقات، بنا بر اقتضائات و نیازهایش، در اولویتهایش جابجایی ایجاد میکند. یا به زبان سادهتر، میتوان گفت انسان فرهیخته که در ابعاد متفاوت زندگیش رشد کرده و متعادل بوده، همواره در جهت بهبود خودش در حال تلاش است.
کسی که درک بالایی نسبت به وقایع دارد و هیجاناتش را مدیریت میکند، در مشکلات غرق نمیشود، چون با نگاه بیرونی، مشکل را درک کرده و به دنبال راه حل است، با خودش و جهان در صلح است، پذیرشش نسبت به آدمها و ماجراها بالاست و فلسفه زندگی را رشد میبیند، لذت بردن از زندگی را آموخته و در جای خود، هم به مادیات و هم معنویات توجه میکند و توازن بین این دو نیاز را بر هم نمیزند. چنین انسانی در مدار عشق قرار گرفته است، یعنی عشق را با تمام وجود و به طور صحیح درک کرده و از آن در جهت رشد خودش استفاده میکند.