وقتی نام قهر به میان میآید، ممکن است این تعریف به ذهن ما خطور کند که فردی دلآزرده و مظلوم به دلیل ظلم و جور فرد ستمگری، دل شکسته گوشۀ عزلت گزیده است ولی حقیقت این است که بیشتر افرادی که این عادت را دارند، افرادی کنترلگر هستند که فکر میکنند که منطق آنها، یک منطق همگانی و درست است و به تفاوتهای عمیق انسانها توجهی ندارند. این اشخاص برای افراد نزدیکشان قفسی درست کرده، حق انتخاب را از آنها میگیرند.
یعنی در واقع اعلام میکنند که یا آنچه را من میگویم قبول میکنی یا من را از دست میدهی و آن قدر در این قهر پافشاری میکنند که طرف مقابل به ستوه آمده، بدون رضایت قلبی به خواستهشان تن میدهد.
این بازخورد، فاجعۀ بعدی را رقم میزند، چرا که فرد قهرکننده را به هدفش میرساند و به همین دلیل این عادت را در او تقویت میکند.
از آنجا که متاسفانه مهربانی در فرهنگ ما به این معنی جا افتاده است که باید ایثار کنیم و بدون در نظر گرفتن احساس و ارزش خودمان خواستۀ طرف مقابل را انجام دهیم، در ابتدا شعف و انرژی مهربانی، فرد مقهور را فرا میگیرد غافل از اینکه با تکرار این کنترلگری، به تدریج وجودش پر از خشم از ظلمی خواهد شد که در نهایت دامن فرد قهر کننده را فرا میگیرد. همین خشم برای اینکه یک رابطه را از بیخ و بن به نابودی بکشاند کافی است.
بنابراین ضروری است که با بیرون آمدن از این حلقۀ معیوب شکست خورده، توقعمان را از افراد دور و برمان کم کرده و به آنها حق انتخاب بدهیم تا با شنیدن درخواست ما تصمیمی را که متناسب با اولویتهای خودشان باشد بگیرند.
متاسفانه چون این نوع قهر ریشه در دوران کودکی ما و الگوها و آموزههای آن دارد، رفع این عادت زمانبر است و به تدریج اتفاق میافتد و لازم است افراد مقهور به فرد مورد نظرشان زمان بدهند که این عادت را کنار بگذارند.
طرفین برای حل این نوع مسایل باید به جای کناره گیری و رفتار اجتنابی در جهت پاک کردن صورت مساله و ایجاد اجبار برای رسیدن به هدف خود بدون حل مساله، شرایط را برای حل موضوع و شنیدن حرفهای هم مهیا کنند و در زمان مناسب بدون سوگیری و با هیجانات متعادل به حل و فصل موضوع بپردازند زیرا اگر مساله به طور ریشهایی حل نشود مسلماً باز هم در اوقات دییگرى تکرار خواهد شد .
در این میان اگر فرد قهرکننده از صحبت کردن امتناع کند، لازم است علل این اجتناب بررسی و بر طرف شود. از جمله ایین علل مىتوان به اییجاد دعوا و تنش در بحث و گفت و گوهاى قبلى و جلوگییرى از دعواى مجدد و تکرارى ییا سرکوب فرد در بحثهاى پییش آمده ییا داشتن سود پنهان در ادامۀ بحثها اشاره کرد، ولی اگر صحبت نکردن ناشی از کنترلگری و رسیدن به هدف مطلوب به شکل خودمحور باشد، بهتر است قهر نادیده گرفته شود و فرد مقهور به رفتار عادی خود ادامه دهد.
یکی دیگر از علل رایج قهر کردن، توقع غیر واقع بینانۀ ما از افراد نزدیک است که ذهنمان را بخوانند و آن طور که دلمان میخواهد رفتار کنند. به این رفتار در روانشناسی، ذهن خوانی میگویند که برای درخواست کننده و انجام دهندۀ یک خطای شناختی محسوب میشود، زیرا هر فرد سالمی میتواند ذهنیتهای متفاوتی داشته باشد و ما حصل این ذهن خوانی در بیشتر موارد، تصوری پوچ و اشتباه خواهد بود.
بنا بر این، هوشمندانه این توقع را کنار بگذاریم و گفت و گوی واضح و روشن را با در نظر گرفتن نظرات فرد مقابل و حق انتخاب او در تصمیمگیری جایگزین این خطای شناختی کنیم و به خود متذکر شویم که انسانها با خلق و خو، الگو، تربیت و تجارب متفاوت در کنار هم هستند و به همین دلیل خواستهها و احساساتشان یکسان نیست که بتوانیم آن را از یک فرد به فرد دیگری تعمیم دهیم.
یکی از مراجعان خانم بدون در نظر گرفتن تفاوتهاى شخصیتی با همسرش انتظار داشت که وقتى در فروشگاه چیزى را مى پسندد همسرش بدون ابراز او آن را برایش بخرد در غیر این صورت با او قهر مى کرد یا مثلاً توقع داشت که بدون اینکه بیان کند همسرش بداند که او چه مىخواهد و برایش فراهم کند . وقتی در جلسۀ مشاوره به او گفتم که این رفتار اشتباه است پاسخ داد: «مگر یکى از نشانههاى عشق، خواندن ذهن معشوقمان نیست؟» که پس از توضیحاتی که برایش دادم به خطاى ذهنیش پى برد.
گاهى نیز در مسایلى به دلیل نداشتن گفتگوى واضح و روشن یا حضورى، سو تفاهمهایى پیش مىآید که متاسفانه بعضی به خاطر دلخورى تبدیل به قهر مىشود و قطعاً لازم است با صحبت حل شود .