نظام سلامت ایران، همیشه و به طرق گوناگون سعی کرده است تا حامی بیماران نارسایی مزمن کلیه باشد و از این روست که ایران دارای یکی از بالاترین تعداد پیوند کلیه در جهان ـ حتا نسبت به کشورهای صنعتی ـ است و همودیالیز نیز در ایران به نسبت کشورهای منطقه و بسیاری دیگر از کشورهای دنیا از استانداردها و کیفیت بالایی برخوردار است.
با این حال، استفاده از درمان نگهدارندۀ دیالیز صفاقی (دیالیز شکمی) برای بیماران دچار مرحلۀ پایانی نارسایی مزمن کلیه در ایران، وضعیتی مغایر با کشورهای صنعتی و حتا کشورهای در حال توسعه دارد.
در دنیا به طور متوسط ۹% افرادِ نیازمند به درمان جایگزین کلیه، از روش دیالیز صفاقی استفاده میکنند (۱۹% دیگر بیماران تحت پیوند کلیه و مابقی، ۷۲%، تحت دیالیز خونی قرار میگیرند)؛ حال آنکه در ایران، تنها حدود یک درصد از این بیماران، تحت درمان نگهدارنده با دیالیز صفاقی هستند. همچنین رشد سالانۀ افرادی که از دیالیز صفاقی استفاده میکنند، در دنیا حدود ۷% است، در حالی که در ایران، این رشد منفی است.
در واقع، در ایران، علیرغم اینکه (متاسفانه) سالانه حدود ۷% به جمعیت بیماران دچار مرحلۀ پایانی نارسایی مزمن کلیه اضافه میشود، جمعیت افرادی که از دیالیز صفاقی استفاده مینمایند، کمتر میگردد.
دیالیز صفاقی به عنوان درمان نگهدارنده در مرحلۀ پایانی نارسایی مزمن کلیه، شرایطی دارد که به همین دلیل، استفادۀ از آن برای تمامی افراد امکان پذیر نیست. اما تعداد زیادی از بیماران، میتوانند بین دیالیز خونی و دیالیز صفاقی حق انتخاب داشته باشند.
افرادی که میتوانند دیالیز صفاقی را انتخاب نمایند، نسبت به دیالیز خونی، امتیازهایی خواهند داشت:
نخست، از آنجایی که برای انجام دیالیز صفاقی نیازی به مراجعه به مرکز دیالیز نیست، بیمار آزادی عمل بیشتری دارند و میتواند سبک زندگی راحتتری داشته باشد. دیالیز صفاقی را میشود در خانه، محل کار، یا محل تحصیل انجام داد و در همان حین به امور جاری معمول پرداخت. با دیالیز صفاقی، میتوان راحتتر به مسافرت رفت یا چند روزی از شهر و دیار خود دور بود.
در ثانی، از آنجایی که دیالیز صفاقی با تواتر بیشتری نسبت به دیالیز خونی انجام میشود، میزان پتاسیم کمتری در بدن احتباس مییابد و همین امر باعث میشود که فرد تحت درمان نگهدارندۀ دیالیز صفاقی بتواند رژیم غذایی راحتتری نسبت به افراد تحت درمان نگهدارندۀ دیالیز خونی داشته باشد.
سوم آنکه پژوهشها نشان داده اند افراد تحت درمان نگهدارندۀ دیالیز صفاقی نسبت به بیماران همودیالیزی، هزینۀ کمتر به نظام سلامت تحمیل میکنند، در عین حال، بستریهای بیمارستانی ناشی از عوارض دیالیز نیز در افراد تحت دیالیز صفاقی کمتر از بیماران همودیالیزی است.
تمامی مطالب فوق الذکر این پرسش را به ذهن متبادر میکند که پس چرا نظام سلامت ایران به توسعۀ دیالیز صفاقی و در اختیار گذاشتن این روش درمانی برای بیماران، کم توجه است؟
تخمین زده میشود که در حال حاضر ۰۰۰/۸۰ بیمار شناخته شدۀ مرحلۀ پایانی بیماری مزمن کلیه در ایران وجود دارد که از این تعداد تنها کمتر از هزار نفر تحت دیالیز صفاقی هستند؛ در حالی که این تعداد، در صورت عزم نظام سلامت، میتواند به بیش از ۷۰۰۰ نفر برسد. آیا برای تسهیل زندگی عزیزان دچار بیماری مزمن کلیه، این اراده در نظام سلامت ما به وجود خواهد آمد؟